چگونه یوگا موجب سلامتی روان می شود ؟
یوگا همیشه تمرینی برای رشد ذهنی (و برای بسیاری، در سالهای اخیر، رشد فیزیکی) با هدف تجربه آگاهی گسترده و روشنبینی بوده است. همانطور که حکیم باستانی پاتانجلی در اولین سطرهای یوگا سوترا توصیف می کند، هدف یوگا این است که آشفتگی ذهن را از بین ببرد.
یوگا و سلامت روان
بیش از هر جنبه دیگری از یوگا، محققان بررسی کرده اند که چگونه تمرین یوگا بر افراد مبتلا به بیماری های روانی تأثیر می گذارد . خوشبختانه نتایج بسیار دلگرم کننده است، و نشان می دهد که یوگا به بهبود مسائل مربوط به سلامت روان، از جمله اضطراب، افسردگی، و اختلال استرس پس از سانحه کمک می کند.
مکمل چنین یافتههایی، مطالعات پیشگامانهای هستند که نشان میدهد تمرین یوگا با ایجاد تغییرات در ساختار و عملکرد مغز مرتبط است. این تغییرات نه تنها هیجانانگیز و توجیهکننده هستند، بلکه نشان میدهند که چرا و چگونه یوگا میتواند برای افرادی که با سلامت عاطفی خود دست و پنجه نرم میکنند، مفید باشد.
مطالب زیر بر اساس تحقیقاتی است که بر روی تاثیر گذاری تمرین های فیزیکی یوگا (آساناها) بر روان انسان انجام شده است
یوگا چگونه مغز را تغییر می دهد
آزمایشهایی روی مدیتیشن و یوگا و عملکرد مغز از دهه 1960 انجام شده است، اما یک تحقیق مهم ، مطالعه کریس استریتر و تیمش در سال 2007 بود. کار آنها نشان داد که فقط یک ساعت تمرین آساناهای یوگا توسط یوگاکاران باتجربه با آماری معنیدار مرتبط بود
GABA، یک ماده شیمیایی که به عنوان انتقال دهنده عصبی بازدارنده اصلی مغز شما عمل می کند، افزایش می یابد. (لازم به ذکر است که ممکن است این نتایج مشابه با فردی که تازه در یوگا به مدت یک ساعت تمرین کرده است، پیدا نشود.) در سال 2010، استریتر تمرین متابولیکی پیاده روی را با یوگا مقایسه کرد و دریافت که یک جلسه یوگا به طور قابل توجهی باعث افزایش سطح GABA در بدن می شود.
ارزش این ماده شیمیایی عجیب است: سیگنالها را در مغز مهار میکند، نه اینکه آنها را ترویج کند. در واقع، از «مشغول شدن» بیش از حد مغز جلوگیری میکند و از مدارهای ترس و افکار سرگردان که اغلب با اضطراب و افسردگی مرتبط هستند، جلوگیری میکند.
افراد مبتلا به درد مزمن، اضطراب، استرس پس از سانحه و افسردگی سطوح پایین GABA را نشان می دهند که به صورت ناتوانی در تغییر ادراک و واکنش های فیزیولوژیکی ظاهر می شود. یافته های استریتر از مفید و موثر بودن تمرین یوگا برای همه این شرایط حکایت می کند، در حالی که مزایای بالقوه یوگا را نسبت به سایر انواع فعالیت بدنی برجسته می کند.
نقش یوگا در درمان های روانی
Schmalzl این فرضیه را مطرح کرد که شروع و توقف مداوم حرکات موجود در یوگا، رابطه بین دم و سایر نواحی حرکتی مغز را افزایش می دهد. به همین ترتیب، برنامه ریزی دائمی که در طول تمرین یوگا انجام می شود - حرکت از یک موقعیت به موقعیت دیگر با کنترل و توجه آگاهانه - به طور طبیعی انرژی نواحی پیشانی-قشری را مهار می کند و در نتیجه رابطه بین این ناحیه و دم را تقویت می کند.
اگر این واقعاً ارائه دقیق مکانیسم هایی است که گارد ذکر می کند، نشان دهنده نقش مهم یوگا در درمان های روانشناختی است. افراد مبتلا به مشکلات روانی، مانند اختلال افسردگی اساسی و اختلال دوقطبی، تمایل دارند که حجم و فعالیت کمتری در نواحی پیشانی قشر مغز، به ویژه قشر جلوی مغز (PFC) داشته باشند. یک PFC قوی به ما این فرصت را می دهد که توجه را تغییر دهیم، به روش های جدید پاسخ دهیم و اهداف رقابتی خود را به درستی مدیریت کنیم. از دیدگاه عصبی، یک مداخله روانشناختی موثر از افزایش فعالیت و قدرت PFC حکایت می کند.
تغییر رفتارها و عادات
واقعیت تاسف بار این است که تغییر رفتار و عادات شما می تواند بسیار چالش برانگیز باشد، از این رو سطوح بالایی از بازگشت دوباره رفتارهای منفی قبلی در شرایط سلامت روان مشاهده می شود. تلاش برای تغییر عادات و از بین بردن روشهای منفی عمیقاً ریشهدار تفکر در بهترین حالت ، یک نبرد دشوار است.
اگر یوگا فرصتی را برای تشویق عملکرد PFC بدون نیاز به مبارزه با این روشهای جایگزین شده فراهم میکند، کار دشوار تغییر خود را کمی آسانتر میکند. برای برخی، تمرین یوگا ممکن است به عنوان جایگزینی برای اشکال دیگر درمان عمل کند، در حالی که برای برخی دیگر ممکن است مکمل بسیار مورد نیاز برای شروع تغییر اولیه باشد.
محققان همچنین دریافتهاند که یوگا ممکن است یک اثر جوانکننده یا محافظتی بر روی مغز داشته باشد. یک مطالعه با تمرکز بر مناطق خاص مغز نشان داد که تمرین یوگا می تواند منجر به افزایش حجم مغز شود. در مطالعه ای در سال 2017، Rui Afonso دریافت که تمرین کنندگان طولانی مدت یوگا در مقایسه با افرادی که یوگا تمرین نمی کردند، PFCهای ضخیم تری داشتند. مانند هیپوکامپ، PFC به طور طبیعی با افزایش سن ضعیف می شود، به این معنی که نازک تر می شود و بنابراین عملکرد کمتری دارد.
در مطالعهای در سال 2014، محققین سارا ام. سچپانسکی و رابرت نایت دریافتند که PFC با استحکام شناختی بهبود یافته (سازماندهی و کنترل افکار و رفتار هدف مدار) - که معمولاً به عنوان «عملکرد اجرایی» مغز شناخته میشود، مرتبط است. . این بسیار هیجانانگیز است، زیرا از طریق شواهد محکم نشان میدهد که بسیاری از تمرینکنندگان یوگا همیشه احساس میکردهاند که یوگا میتواند به ما کمک کند تا هوشیار بمانیم و افکار، احساسات و رفتارهایمان را با افزایش سن تنظیم کنیم.
با توجه به اینکه از هر چهار نفر یک نفر در مقطعی از زندگی خود تحت تأثیر اختلالات سلامت روان قرار میگیرد، بسیاری از مردم یوگا و استراحتهای سلامت روان را به عنوان راهبردهای مؤثری میدانند که میتواند به محافظت و بازیابی سلامت روان افراد در سراسر جهان کمک کند. همانطور که یوگا برای حمایت از اختلالات سلامت روان پذیرفته شده و تمرین می شود، امیدواریم تحقیقات بیشتری منتشر شود تا علاقه مندان را در مورد اینکه چه نوع یوگا و چند وقت یکبار تمرین کنند، راهنمایی شود. این تازه شروع کار است.
منبع 1 - منبع 2 - منبع 3 - منبع 4
مطالب مفید پیشنهادی: